قلعه سفید زادگاه من

ساخت وبلاگ
تردید کلمه ای که هر روز به روحم چنگ میزند،خودم را برابر ضربه های کشنده تردید هر روز ضعیف و ضعف تر میبینم،کجای راه را اشتباه آمدم !اصلا راه را اشتباه آمده ام یا مسیر درست برای من فقط همین بود! این راه خیلی طولانی شد درتنگنای زندگی در ایران هرگز فکر نمیکردم لحضله ای تردید به سراغم بیاید و وسوسه های به بزرگی کوههای زاگرس هر روز بر مغزم آوارشود.مگر زندگی چقدر به تو زمان می‌دهد که ده سالش را دردربدری و بی وطنی سپری کنی شمردن روزها و ساعت ها کار آسانی نیست شمردن هفته ها و ماها !!!!! اه که زمان چقدر دیر و سخت بر ما گذر می‌کند خیلی طولانی شد باورم این بود که خیلی زود همه چیز برای همه کس درست میشود و من با آنچه که می اندیشم و هر کس با هر آنچه که هست پذیرفته میشود و بساط آرامش و رفاه بر میهن ما حاکم میشود واین آوارگان که حالا قدر وطن را میدانند به آشیان میهن باز می‌ گردند.من در این همه سال که هزار سال بر من گذشت فقط یک شب آرام و شیرین داشتم و ان هم روز ۲۷ دیسامبر ۲۰۱۵ در هتلی در استانبول بود ان شب اگر عاقلی به من میگفت که فقط و فقط یک شب خواهد بود بیشک او را مجنون و دیوانه میپنداشتم دالاس می ۲۰۲۳برچسب‌ها: نوراباد ممسنی, دالاس, مورکی, بهلو + نوشته شده در  جمعه پنجم خرداد ۱۴۰۲ساعت 17:51&nbsp توسط عمار  |  قلعه سفید زادگاه من...ادامه مطلب
ما را در سایت قلعه سفید زادگاه من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : amarro بازدید : 27 تاريخ : دوشنبه 2 مرداد 1402 ساعت: 10:57

هزاران روز گذشت و من هزاران کیلومتر از وطنم از خانواده ام از خاطراتم از گندم زارهای رملکدون و بیشه و تل سیاه از بلوط های صد ساله پاتاوه از دره بنو و رزبید دور گشتم از کجایش بنویسم ! دوهزار ‌پانصد روز دوری از میهن عزیزم دوهزار روز هر روز گذشته را مرور کردن کار آسانی نیست اما هیچگاه مثل این روزها خودم را اینقدر به ایران نزدیک احساس نکردم خیلی خوشحالم روز ها و شب ها آرام و قرار ندارم تصور فرودگاه شیراز انی از ذهنم بیرون نمی‌شود شهریور ۱۴۰۱ را هیچگاه از یاد نخواهم برد همه ما به زودی بر خاک ایران بوسه خواهیم زد برچسب‌ها: مورکی جاوید, ممسنی, جاوید ماهوری, نورابادممسنی + نوشته شده در  جمعه سیزدهم آبان ۱۴۰۱ساعت 12:31&nbsp توسط عمار  |  قلعه سفید زادگاه من...ادامه مطلب
ما را در سایت قلعه سفید زادگاه من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : amarro بازدید : 65 تاريخ : شنبه 1 بهمن 1401 ساعت: 16:17

فکر کنم توی زندگی هر مهاجری یک لحظه می رسد که بند نافش با مام میهن بریده می شود، بال بال زدنش برای وطن کمتر و کمتر می شود و به چیزهایی در حد دل تنگی های گاه به گاه برای نان سنگک خاشخاشی تازهاین آغاز بریده شدن از خاکی است که یک روزی همه ی معنی وطن بود و ادم را با همه خوبی ها و بدی هاش در خود جا داده قلعه سفید زادگاه من...ادامه مطلب
ما را در سایت قلعه سفید زادگاه من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : amarro بازدید : 159 تاريخ : چهارشنبه 11 اسفند 1400 ساعت: 0:47

نواب هم در عنفوان جوانی پرکشید خسته بود و به انتها نزدیک شده بود ولی چه زود،غم ازدست دادنت سخت و باورنکردنی بود خوشحالم برات که جات هر جا باشه بهتر از اینجاست خوش قلبی و مهربانی تو رو هیچ وقت فراموش نمیکنم صدات هنوز توی گوشم میپیچه مرد،خیلی حرف‌ها هست که بگم ولی سکوت می‌کنم به احترامت روحت در آرامش قلعه سفید زادگاه من...ادامه مطلب
ما را در سایت قلعه سفید زادگاه من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : amarro بازدید : 142 تاريخ : چهارشنبه 11 اسفند 1400 ساعت: 0:47

سلاممتن ننه ننه بود رو من نوشتماما ظاهرا کس دیگری ,,این متن را بنام خودش زده و بنوعی سرقت ادبی کرده است.قسمت دوم این متن هم نوشتم..براتون میفرستماگه دوست داشتید,,با توصیحات بالا به اشتراک بگذارید.ممنونمحمید امیدواری..ایل باصری, فارس ,شیراز *ننه هنوز,ننه هست*خورشید چون پلنگی مغرور اما, خسته روی قلعه سفید زادگاه من...ادامه مطلب
ما را در سایت قلعه سفید زادگاه من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : amarro بازدید : 97 تاريخ : چهارشنبه 11 اسفند 1400 ساعت: 0:47

 کاش آنجا بودم و در گور خفتنت را می دیدم. کاش می شد نه از راه دور، که بر سر مزارت گریه کنم. کاش می شد نه در سکوت و تنهایی، که در جمع کسانی که آنها هم دوستت می داشتند، به سوگت بنشینم.لعنت به این زندگی قلعه سفید زادگاه من...ادامه مطلب
ما را در سایت قلعه سفید زادگاه من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : amarro بازدید : 159 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 3:54

سوگند به قلم و آنچه نویسند 

ملا بهزاد فرزند  قايد علی خان دودنگه  یکی از کلانتران مقتدر جاوید ممسنی حوالی سال‌های ۱۲۹۵-۱۳۰۸ هجری شمسی 

از پدر بزرگم و سایر ریش سفیدان قوم در مورد رشادت و دلیری و شجاعت ابر مرد تاریخ جاوید مرحوم ملا بهزاد حرف‌ها و تمجیدها شنیدم ...

قلعه سفید زادگاه من...
ما را در سایت قلعه سفید زادگاه من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : amarro بازدید : 156 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 3:54

امروز شنبه بود و یکشنبه صبح به وقت ایران یکی از دوستان خبر مرگ بررسی از مرجع داریوش طبق کپی رایت را فرستاده بود تلفن را باز کردم اما هیچ شوکه نشدم روزهایی که از ایران خارج میشدم همه زجه هایم را زدم و همه سوگواری هایم را کرد چون قلعه سفید زادگاه من...ادامه مطلب
ما را در سایت قلعه سفید زادگاه من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : amarro بازدید : 153 تاريخ : چهارشنبه 30 آبان 1397 ساعت: 0:05

یه شبی بود همین اواخر ، تو خیابون داشتم پرسه می زدم لابلای مردم و بارون .  دوست دوره دبیرستانم بی هوا از استرالیا زنگ زد و گفت حمید اینجا نصفه شبه ،  داشتم برای خانومم دیوونه بازیای تو رو تو کلاس تعری قلعه سفید زادگاه من...ادامه مطلب
ما را در سایت قلعه سفید زادگاه من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : amarro بازدید : 134 تاريخ : چهارشنبه 30 آبان 1397 ساعت: 0:05

جاوید فیلم حامی یوز ایرانی:*ننه،ننه بود*قدیما دم صبح قبل از اینکه ستاره صبح بزنه ننم بیدار میشد.یه لگن خمیر در ست میکرد و شروع میکرد به پختن نون.....تنهای تنها.کارش تا نزدیکای ناشتایی طول میکشید.بوی نونش تا ده تا خونه اونطرفتر میرفت.نون تیری دست پخت مادر مشهور بود.رنگ نوناش عین زرده تخم مرغ ،کاملا پخته.دورش و وسطش عین هم بود،نازک ،ترد ،خوشبو و خوشمزه.نونش که تموم میشد،تیر و تخته رو میبوسید و جمع میکرد.بچه هارو بیدار میکرد و بساط ناشنایی رو میچید.نون تازه،پنیر باصری و چای تازه دم،ماست و کره با نرمه قند....سفره ای کم رنگ اما بسیار خوشبو و یکرنگ.هشت نه تا بودیم.همه سر یه سفره.یادم نیست ننم لقمه برامون بگیره، ولی همه عین گرگ میخوردیم.سر سفره ناز نازی و سوسول بازی و اینچیزا نداشتیم،باید زرنگ باشی وگرنه بین این همه ادم بی رحم کلاهت پس معرکه بود و تا ظهر گرسنه میموندی..لقمه اولی رو نخورده،دومی رو اماده میکردیم.خلاصه حالی میکردیم با همین مختصرهای اما مفید.ننه قبل از همه تموم میکرد و میرفت سراغ قالی.بسکه زرنگ بود و مغرور همیشه تنهایی قالی دار میکرد.بافت کسی رو در حد خودش نمیدونست.باور کنین قالی دوگز ونیمی رو تنهایی میبافت.بسکه قالی ها رو خشک و شیک و خوش نقش میبافت، قبل از تموم شدن، مشتری های زیادی تو اقوام داشت و برای خریدش بیعانه میدادند. ولی همیشه پدر با فروش قالی های مادر مخالف بود.تا نز قلعه سفید زادگاه من...ادامه مطلب
ما را در سایت قلعه سفید زادگاه من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : amarro بازدید : 124 تاريخ : سه شنبه 7 فروردين 1397 ساعت: 14:00